امروز پنجشنبه 30 فروردین 1403 http://moallem.cloob24.com
0

ترسیم، یک مرحله حد واسط بین بازی و تصویر ذهنی است. به ندرت بین 2 تا 5/2 سالگی ظاهر می‌شود مثل بازی تخیلی که برای کسب لذت و سعی در تقلید واقعیات است. اولین فرم ترسیم، بازی تمرینی خالص و به صورت خط خطی، بدون هدف Scrib Line است. بعداً خط خطی از حافظه ایجاد می‌شود و بیشتر جنبه تقلیدی و تصوری دارد ترسیم در هر مرحله، به مکان یا فضا مربوط است و نماینده هوش می‌شود.

بر این مبنا آزمون گودیناف به وجود می‌آید. در واقع نشانه‌ای از محتویات عاطفی است و بستگی به تکامل و رشد ادراکی، شناختی، تجربه کودک و ظرفیت درکی دارد که سمبل‌ها را ایجاد می‌کند. در ترسیم ابتدا جاگذاری، بعد شکل، سپس طرح و در آخر جنبه‌های تصویری به وجود می‌آید. این مراحل در تمام کودکان دنیا دیده می‌شود.

مرحله اول: خط خطی است که انعکاسی از خطوط خمیده، عمودی یا افقی دارد. عموماً کودک به مرز کاغذ توجهی ندارد.

مرحله دوم: از 16 تا 20 ماهگی شروع می‌شود و کودک توجه به فرم و محل و کیفیت خط‌ها می‌کند و یاارائه خط می‌کند و سعی دارد در مرکز صفحه کار می‌کند. بیشتر حلقه‌ای می کشد که شبیه صورت انسان است و کودک رابطه بین فعالیت‌ها و رفتارهای خود را می‌فهمد.

0

دشواری کنترل دانش آموزان با توجه به ویژگی های سنی آنها روز به روز روبه افزایش است. بسیاری از معلمان و مدیران از برخورد با مسائل انضباطی دانش‌آموزان احساس ناتوانی می کنند و به طور معمول ممکن است برخورد های نامناسبی با این رفتار ها داشته باشند.

در زمینه‌ی بی ‌انضباطی دانش‌آموزان،معلمان باید پاسخگوی سوالاتی از قبیل این سوالات باشند.

1 – بی‌انضباطی چیست و چگونه می توان انضباط را آموخت؟

2- چگونه می توان از بروز رفتار های نا مناسب دانش‌آموزان که نظم و انضباط کلاس را مختل می‌کنند جلوگیری کرد؟

3 – علل بی انضباطی دانش‌آموزان کدامند؟

4 – چگونه می توان این رفتارهارا کاهش داد یا از بین برد؟

تعریف انضباط و بی انضباطی:

نظم و انضباط تعاریف متعددی دارد. عده‌ای کنترل رفتار فراگیرندگان و تسلط بر عوامل رفتاری آنان را انضباط می نامند, برخی معتقدند؛ نظم و انظباط شامل هر نوع سازماندهی در محیط مدرسه و کلاس است، به نحوی که سبب افزایش یادگیری ‌شود.صفوی (1383)می گوید«انضباط عبارت است از:اعمال قواعد و مقرراتی که یادگیری را تسهیل می‌کند و اخلال در کلاس را به حداقل کاهش می دهد».لوفرانسوا(1991) معتقد است «انضباط بدان دسته از اعمال معلم اطلاق می‌شود که مانع سر زدن رفتارهایی از دانش آموز است که فعالیت کلاسی را مختل یا تهدید به اخلال می کند» (صفوی به نقل از زمانی 1378)اصغری پور بی‌انضباطی را اینگونه تعریف می کند:«هر نوع رفتاری که از ارزش‌های پذیرفته شده جامعه به دور است (با توجه فرهنگ)و دارای تکرار شدت و مداومت است و در زمانها و مکانهای متعدد اتفاق می افتد و همچنین رفتاری است که با درماندگی و کاهش کارایی فرد همراه است». ایزابل کلاک:«بی انضباطی را رفتاری می داند که از طرف تعدادی از دانش‌آموزان انجام می شود و مشکلاتی را برای فرد معلم به وجود می‌آورد و معلم را در راه رسیدن به هدف که ارتقای تحصیلی دانش‌آموزان است با مشکل روبرو می‌کند و مانع از پیشرفت کار تحصیلی می شود و رفتار آنان نا معقول و نا منظم است».با وجود تعاریف بالا بی انضباطی را می توان اینگونه تعریف کرد: انجام دادن هر عمل یا رفتار پذیرفته نشده و نا معقول توسط دانش‌آموز که سازماندهی مدرسه وکلاس را مختل یا تهدید به اخلال می کند و باعث کاهش کارایی معلم و دانش‌آموزان شده و معلم را در رسیدن به هدف اصلی خود باز می دارد.

آموزش انضباط:

انضباط را می توان از کودکی به افراد آموخت زیرا در کودکی افراد می توانند بهتر بیاموزند وبهتر بدان عادت کنند.

علی قائمی راههای زیر را برای نظم بخشیدن به کودکان توصیه می‌کند.

1. آموزش‌ها: یعنی باید به کودک آموزش دهیم تا در دنیا ی جدید بدون سردرگمی زندگی کند.

2. تذکرات: باید از انضباط برای کودک تعریف کرده و آن را لازمه‌ی موفقیت بدانیم

3. تهیه مقررات: تهیه مقررات و تنظیم آن به کودکان یک کار اساسی است و باید قوانین منطقی در نظر بگیریم.

4. جنبه الگویی: باید برای کودک الگو بوده و عامل و مجری نظم باشیم و اگر خود منظم نباشیم انتظار نظم از کودک بیهوده است.

5. تنظیم برنامه: باید سعی کنیم با برنامه‌ای به زندگی کودک نظم ببخشیم.

6. نشان دادن آثار: کودک را باید از فواید نظم و زیانهای بی نظمی آگاه کنیم.

7. سپردن مسولیت: باید مسئولیت‌هایی در رابطه بانظم به کودک بسپاریم برای مثال:مسولیت نظم اتاق

8. زمینه سازی برای عادات: اگر بتوان رعایت نظم را بخشی از زندگی کودک کرد در آن صورت کودک به آن عادت خواهد کرد.

پیش‌گیری از بی‌انضباطی

پیش‌گیری از رفتار نا مطلوب دانش‌آموزان به‌دو دلیل مهم است.

1. به دلیل عملی:یعنی پیش‌گیری از بروز رفتار نامطلوب آسان‌تر از تغییر آن است.

2. به دلیل انسانی: یعنی معلم خود را مسئول اصلاح و بر طرف کردن رفتار نا مطلوب دانش‌آموز می‌داند (کدیور1379)."کانین"(1970)در تحقیق خود به مقایسه رفتار معلمان در کلاس‌های دارای رفتار نامطلوب و کلاس ‌های عادی پرداخته است. و تفاوت‌این کلاس‌ها را در نحوه پاسخ گویی معلمان به رفتارهای نامطلوب نمی‌دانند بلکه آن را ناشی از اقدامات پیش‌گیرانه‌ی آنها می‌داند (صفوی ,نقل از کدیور1383ص431)

معلم باید به نکاتی که باعث قطع ارتباط در کلاس می‌شود و همچنین به نیازهای دانش‌آموزان توجه کند و نباید اجازه‌ی گستاخی به دانش‌آموزان دهد و برای پیش‌گیری از رفتار نامطلوب دانش‌آموزان به نکات زیر توجه کند:

1. رفتارهای بی نظم را مشخص و قوانین کلاس را مطرح کند و دانش‌آموزان ملزم به رعایت آن شوند – تحقیقات مشیل وروتر نشان داده است که مدرسه ای موفق است که نظامی خوب داشته باشد. آنها مشخصات نظام خوب را این گونه بیان کرده اند:1. تعداد قوانین مدرسه اندک بوده و به طور منظم اعمال می شود 2. قوانین مرتبط با جامعه تحصیلی آنهاست 3. مهمترین مشخصه قوانین قابلیت انعطاف آن است 4. خط مشی و حدود روابط دانش آموز و شاگرد مشخص باشد 5. تصمیمات متخذه از طرف معلم مستبدانه نباشد 6. در جهت موفقیت افراد (دانش‌آموزان) تدریس می‌شود 7. مدرسه در حرف و عمل نشان می‌دهد که خواهان حل مشکل دانش‌آموزان است 8. نیازهای دانش‌آموزان تشخیص داده می‌شود 9. برای حل مشکل دانش‌آموزان نا منظم هسته‌ای متشکل ازسر معلم –مقام ارشد و معاون مدرسه وجود دارد.(فونتانا1987)

2. بطور انفرادی با افراد نا منظم برخورد کرده دلایل بی نظمی را جویا ‌شوند.

3. دانش‌آموزان باید رفتار مطلوب و مورد نظر معلم را بشناسند.

4. بی‌توجهی به رفتار نا منظم دانش‌آموزان باعث می‌شود تا وی احساس کند که معلم فردی نا کارآمد است.

5. شرط لازم برای اجرای قوانین قابل درک و فهم بودن آن برای دانش‌آموزان است.

6. آغاز کلاس با جذابیت و متعاقب آن دادن آزادی بیشتر به دانش‌آموز

7. علاقه‌مند کردن دانش‌آموز به درس با یادگیری معنادار (کدیور1379)

علل بی انضباطی دانش‌آموزان:

بروز رفتارهایی از دانش‌آموزان که انضباط کلاس را مختل می‌کند تنها به معلم،کلاس درس مربوط نیست بلکه علل دیگری نیز نظیر عوامل آموزشگاهی،خانوادگی،اجتماعی وجود دارند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم زمینه را برای رفتارهای مخرب دانش‌آموزان فراهم می‌کنند. این عوامل را می‌توان به مواد زیر تقسیم بندی کرد:

الف) علل مربوط به دانش آموزان:

گاهی علل بی نظمی در کلاس ناشی از خود دانش‌آموزان است مانند:

1. ناراحتی‌های جسمی، روحی و روانی

2. نداشتن علاقه و انگیزه

3. سردرگم بودن و بی‌توجهی به انتظارات معلم و کلاس

4. نداشتن برنامه‌ی شخصی مطالعه

5. کم خوابی و خستگی مفرط

6. انجام ندادن تکالیف خود

7. تغذیه نامناسب

8. ناامیدی به آینده

9.استقلال طلبی و مقابله با اقتدار معلم (صفوی)

دانش‌آموزان که مشکلات خاصی ایجاد می‌کنند در نظر فونتاناشامل دو دسته‌اند:

1. شاگردان سرآمد:چون بهره‌ی هوشی بالایی دارند، سطح درس خیلی پایین‌تر از توانایی آنهاست پس به طور خلاصه خستگی و کسالت مشکلاتی پدید می‌آورند.

2. کودک آسیب دیده شدید: به علت مشکلات بنیادین روانی که درآنها وجود دارند به نوعی ناسازگاری رسیده‌اند و رفتارهای نامطلوب را به وجود می‌آورند (فونتانا1987)

ب) علل مربوط به معلم:

1. فقدان آمادگی جسمی، روحی و روانی معلم

2. نامناسب بودن وضعیت ظاهری معلم

3. نا آگاهی از روش‌های جدید تدریس واستفاده از روش‌های سنتی

4. بی علاقگی به شغل معلمی

5. ناتوانی در بر قراری ارتباط مطلوب با دانش‌آموزان

6. تبعیض گذاشتن بین دانش‌آموزان

7. نا مناسب و نا رسا بودن صدای معلم

8. نداشتن طرح درس

9. بی‌توجهی به دانش‌آموزان

10. فعال بودن معلم و منفعل بودن دانش‌آموزان

11. استفاده نامناسب از تشویق و تنبیه

12. بی‌حوصلگی و نداشتن صبر و سعه صدر

13. بی نظمی معلم (دیرآمدن به کلاس و ترک کردن زود هنگام آن)

14. تسلط نداشتن به موضوع مورد یادگیری

15. بی‌توجهی به مسائل و مشکلات دانش‌آموزان

16. مبهم بودن توقعات و انتظارات معلم

17. بروز رفتارها و حرکات نامنظم درکلاس

18. تحقیر و تمسخر دانش‌آموزان

19. نداشتن روحیه‌ی انتقاد پذیری و خودداری از پاسخ‌گویی به سوالات دانش‌آموزان

20. نا آگاهی از روش‌های اصلاح رفتار

21. علاوه بر اینها شخصیت معلم نیز ممکن است نقش عمده‌ای در بی‌نظمی و یا برقراری نظم و انضباط کلاس داشته باشد،چنانچه برخی روانشناسان معتقداٌ در جایی که دانش‌آموزان معلم خود را از صمیم قلب دوست داشته باشند بی انضباطی وجود نخواهد داشت.(صفوی1383)

ج) علل مربوط به کلاس درس:

محیط مدرسه را می‌توان از دو بعد فیزیکی و عاطفی مورد بررسی قرار داد.

تأثیر محیط فیزیکی کلاس:وضعیت فیزیکی کلاس مانند،نظافت و پاکیزگی،برخورداری از نور و هوای مناسب،میز و صندلی راحت وکافی،تخته و وسایل سرمایشی و گرمایشی مناسب نقش انکارناپذیری در ایجاد نظم و انضباط کلاس دارند (همان)."مارلند"(1975)در اهمیت محیط فیزیکی کلاس می‌گوید:«تأثیر فیزیکی کلاس می‌تواند کمک یا مانعی درآموزش باشد و بخشی از هنر کلاس داری استفاده‌ی مناسب از فضای کلاس است» (صفوی،نقل از زمانی1378).

در کلاس که وسایل سرمایشی یا گرمایشی مناسب وجود نداشته باشد،دانش‌آموزان به دلیل سرمای زیاد یا گرمای بیش از اندازه نمی‌توانند راحت بنشینند.از این رو مجبور می‌شوند دست به اعمالی بزنند که نظم کلاس را مختل کند.(صفوی1383)

تأثیر محیط عاطفی کلاس:

علاوه بر عوامل فیزیکی کلاس، عوامل عاطفی مانند تعویض مکرر برنامه‌ی درسی،برخورد نامناسب دست اندرکاران ستادی مدرسه با دانش‌آموزان،یکنواخت بودن برنامه‌های صبحگاهی یا عصرگاهی مدرسه بی‌توجهی به خواسته‌هاو انتظارات معقول دانش‌آموزان و....را می‌توان نام برد که شرایط و موقعیت را برای بروز رفتارهای نامطلوب دانش‌آموزان فراهم می کند.

د) علل مربوط به خانواده:

صاحب نظران روانشناسی تربیتی یکی از مهمترین نهادهای موثر در تربیت و رفتار آدمی را خانواده می‌دانند؛زیرا محیط خانواده اولین و با دوام‌ترین عامل در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان می‌باشد(صفوی1383)عوامل متعدد می‌تواند در رفتار کودکان و نوجوانان تأثیر بگذارد (از جانب خانواده)که به موارد زیر اشاره می‌کنیم.

1. فضای روانی و عاطفی؛

منظور مجموعه روابط و تعاملات روانی و عاطفی است که بین اعضای خانواده وجود داشته باشدو بصورت مستقیم(آموزش‌های اخلاقی و...)یا غیر مستقیم(همانند سازی و تقلیدو...)رفتار فرزندان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

2. شرایط ناسالم خانوادگی:

شامل مواردی مانند طرد کودک،تنبیه شدید، عدم توجه به نیازهای اساسی کودک،انتظار نابجا از کودک و... می‌باشد.

3. فقدان والدین:

نبود هر یک از والدین، بویژه مادر چنانچه با کمبود ارضای نیازهای طبیعی و اساسی همراه شود اثرات ناگواری در شرایط اجتماعی کودک خواهد گذاشت.

4.عدم ثبات قوانین و معیارهای اخلاقی:

چنانچه در محیط خانه اصول اخلاقی معینی حکم فرما نباشدیااینکه اصول ثابت باشندویابرای کودک تبیین نگردند درایجاد مشکلات رفتاری کودک نقش خواهند داشت.

5. ترتیب ولادت:

از دیدگاه آلفرد آدلرترتیب ولادت در رفتارهای افراد نقش دارد آدلر معتقد است جایگاه ویژه فرزندان با تولد فرزند بعدی تهدید می‌شود و فرزند آخر نگران از دست دادن موقعیت خود نخواهد بود.(اصغری پور1380)اختلافات خانوادگی و بی‌نظمی دار خانواده سبب تأثیر نامطلوب در رفتار فرد شده و زمینه‌ی لازم را برای بروز رفتارهای مخرب فراهم می‌آورد و به این ترتیب نظم وانضباط کلاس را به هم می‌زند.(صفوی)

و) علل مربوط به روابط اجتماعی:

عوامل اجتماعی اغلب به طور مستقیم تأثیر شگرفی در رفتارهای دانش‌آموزان می‌گذارد (همان)از بین عوامل اجتماعی موثر در رفتارهای دانش‌آموزان به موارد زیر اشاره می‌کنیم:

1. طبقه‌ی اجتماعی: شامل مواردی مانند میزان سواد والدین، فرهنگ حاکم برخانواده و.... که هر کدام به نوعی تأثیر می‌گذارد.

2. گروه همسالان: مهمترین الگوی کودکان پس از والدین که تأثیر زیادی در رفتار کودکان می‌گذارد.

3. عوامل اجتماعی دیگر:از قبیل تلوزیون که به عنوان الگوی رفتاری از عوامل مهم تعیین کننده در رفتار است. (اصغری پور 1380)

ع) عوامل روانی:

از عوامل روانی موثر در اختلا‌لات رفتاری می‌توان به موارد زیر اشاره نمود.

1. تعارض: یعنی فرد در مقابل دو هدف قرار گرفته که قادر به انتخاب یکی نیست پس با انتخاب یکی در مقابل دیگری احساس محرومیت می‌کند و موجب پدیدار شدن فشار و ناراحتی می‌شود.

2. ناکامی: منظور ناراحتی شدید از نرسیدن به یک هدف است. وقتی برای رسیدن به چیزی از لحاظ روانی برنامه‌ریزی می‌کنیم و به آن نرسیم دچار سرگردانی شده و موجب ناراحتی می‌شود.

3. استرس: هنگامی که مجموعه‌ای از عوامل روانی درونی و بیرونی در ذهن فرد تبدیل به ساختار تهدید کننده یا آسیب روانی می‌شود موجب ایجاد فشار و ناراحتی روانی می‌شود. (اصغری پور1380)

برخی از راههای از بین بردن یاکاهش عوامل بی نظمی:

برای کاهش عوامل بی نظمی دانش‌آموزان باید میان خانه ومدرسه هماهنگی وجود داشته باشد. (صفوی1383)

برای کاهش عوامل بی نظمی معلمان باید معلم آمادگی تغییر رفتارهای به عنوان واکنشی نسبت به حقایق آشکار شده توسط مشاهده را داشته باشد. (فونتانا1987)

برای کاهش عوامل بی نظمی موثر از کلاس باید شرایط فیزیکی کلاس را بهتر کنیم و روابط بین کارکنان و دانش‌آموزان بهتر شود.

برای کاهش این عوامل در خانواده باید والدین فرزندان خودرا به انضباط تشویق کرده و وظایف شان را در قبال فرزندان خود به خوبی اجرا کنند. (صفوی 1383)

راههای کاهش یا حذف رفتار های بی نظمی:

در آموزش و پرورش وظیفه معلمان تنها این نیست که به ایجاد و تقویت رفتار مطلوب اقدام کند بلکه باید رفتار نا مطلوب دانش آموز را کاهش داده یا از بین ببرند. برای از بین بردن رفتار نا مطلوب روشهای زیر توصیه می‌شود: (شعبانی 1371)

1. خاموشی:

برای اینکه رفتار نامطلوب دانش آموز ادامه نیابد می‌بایست شرایط طوری فراهم شود که برای انجام دادن آن رفتار نا مطلوب پاداشی در یافت نکند.(همان)

2. اشباع:

رفتار نامطلوب شاگرد به مدت طولانی تقویت می‌شود تا دانش‌آموز اشباع شود و احتمال تکرار آن کاهش یابد یعنی درست برعکس خاموشی و این روش بر خلاف تنبیه عوارض جانبی ندارد.(همان)

3. تقویت رفتار مغایر:

رفتاری را که مغایر با رفتار نامطلوب است تقویت می‌کنیم که خود از یک اصل روانشناسی ناشی می‌شود که انسان نمی تواند خود را همزمان روی دو رویداد مخصوصاٌ اگر مغایر باشد متمرکز کند. (اصغری پور1380)

4. محروم کردن:

یعنی دانش‌آموز به خاطر رفتار نامطلوبی که انجام داده است از دریافت تقویتی محروم می شودبرای مثال دانش‌آموز که به کلاس علاقه دارد به خاطر بی نظمی از کلاس اخراج می‌شود. (شعبانی 1371)

5. جریمه کردن:

یعنی کم کردن مقداری از عامل تقویت کنند به دلیل انجام رفتار نامطلوب برای مثال کسر چند نمره به دلیل شیطنت یا بی نظمی. (همان)

مشاوره و مذاکره با دانش‌آموز نامنظم:

معلم می‌تواند در برابر دانش‌آموز نامنظم از شیوه ی صحبت آرام استفاده کندکه بر اساس شیوه های مشاوره ولفگا نگ و گلیکمن می‌باشد، در این روش معلم, مشاوره می‌کندچون دانش‌آموز در کلاس او بی نظمی کرده و معلم می داند در آن هنگام دانش‌آموز مشغول چه کاری است و آن شرایط را به خوبی می‌شناسد معلم در مشاوره می‌تواند از نظرات دانشمندانی چون گلاسر، ردل و... استفاده کند. این دانشمندان تأکیدکرده‌اند که در بازبینی بی انضباطی دانش‌آموز باید موقعیت فعلی وی در نظر گرفته شود در این هنگام معلم نباید از انتقاد زیاد استفاده کند چون باعث می‌شود دانش‌آموز حالت تدافعی به خود بگیرد و بهانه های بیشتری بتراشد. معلم باید از طریق مذاکره‌ای صریح به دانش‌آموز بفهماند کارش تا چه اندازه زشت بوده است و بازنده‌ی اصلی نیز خود دانش‌آموز است و اگر این رفتار نامطلوب راترک کند سود زیادی خواهد کرد. برای این کار معلم باید«ازباب پرسش»طبق نظر گلاسر وارد شود برای مثال از شاگرد می‌پرسد«چرابه این کار(بی نظمی)پیشنهاد شدی» و به بهانه تراشی های وی توجه چندانی نمی‌کند در واقع معلم اعتقاد خودش راکه رفتاری هر قدر هم غیر قابل قبول و نامطلوب باشد هدف داراست اعلام می‌کند این همان نکته ای است که گلاسر به آن تأکید دارد.(جی اسمیت، لا سلت)

اصل تقویت منفی:

برای اینکه دانش‌آموز را از انجام رفتار نامطلوبی باز داریم باید ترتیبی بدهیم که هرزمان رفتار او در جهت مطلوب تغییر کرد به موقعیتی که برای او ناخوشایند بوده است پایان می‌دهیم.در کاربرد این اصل پایان دادن باید به آسانی امکان داشته باشد زیرا در غیر این صورت دانش‌آموز فایده‌ای در تغییر دادن رفتار خود نمی‌بیند (اصغری پور1380)

تنبیه:

یعنی اضافه کردن یک محرک بیزار کننده به محیط پس از انجام رفتار نامطلوب این روش معایبی دارد:

1. باعث نابودی رفتار نمی‌شود و فقط آن را وا پس می‌زند (همان)

2. سبب ترس یا نگرانی شدید می‌شود

3. از توجه دانش‌آموزان به فرد تنبیه گر کاسته می‌شود و به دستورهای او عمل نمی‌کند. (اصغری پور1380)

نتیجه‌گیری:

پس از نوشتن این تحقیق به این نتیجه دست یافتیم که بی‌انضباطی هر گونه رفتاری از جانب دانش‌آموز است که سازماندهی کلاس و مدرسه را مختل یا تهدید به اخلال می‌کند.می‌توان انضباط را از کودکی آموخت یعنی والدین می‌توانند باآموزش‌ها،تذکرات،نشان دادن آثار و...نظم و انضباط را به فرزندان بیاموزند.

در بررسی علل بی‌انضباطی به این نتیجه رسیدیم که تنها دانش‌آموز عامل مطلق بی‌انضباطی نیست و این رفتار می‌تواندازعواملی همچون،معلم،کلاس(محیط فیزیکی یا عاطفی)،خانواده و.... ناشی شود. و می‌توان این عوامل را کاهش داد ما می‌توانیم از این رفتارهای نامطلوب پیش‌گیری کنیم که برای پیش‌گیری نیز راههایی چون: به کار گیری روش های فعال تدریس، وضع قوانین کلاسی،جویا شدن علل بی‌انضباطی،برخورد با این رفتارها و...پیشنهاد شد.

برای کاهش یا حذف این رفتارها نیز راهکارهایی چون:خاموشی،محروم کردن،مشاوره و مذاکره و... را نام برده برخی محاسن و معایبشان را بیان نمودیم و آنها را پیشنهاد کردیم.

منابع و مآخذ:

1. اصغری پور،حمید،(1380)،کلیات راهنمایی و مشاوره‌مشهد:نشرتمرین

2. فونتانا،دیوید(1987)،کنترل کلاس،ساده حمزه و مجیدمحمدی (1375) تهران:رشد

3. شعبانی،حسن(1371)،مهارتهای آموزشی و پرورشی (جلد اول) روشها و فنون تدریس تهران:سمت

4. کدیور،پروین(1379)،روانشناسی تربیتی،تهران،سمت

5. اسمیت،کولین جی لاسلت،رابرت،(بی تا) مدیریت کارآمد درکلاس،زهرا صباغیان (1382)

6. کلاک ماک لین،ایزابل،(بی‌تا) راهنمایی و مشاوره کودک در مدرسه رضا شاپوریان (بی‌نام تهران امیر کبیر)

7. قائمی،علی(1370)- بی‌نظمی کودکان – مجموعه آموزشی پیوند 126تهران انجمن اولیا و مربیان

0

چکیده

یکی از مسائلی که از دیرباز، توجه اندیشمندان حوزه های گوناگون علوم انسانی را به خود جلب کرده و موجب قلم فرسایی این اندیشمندان شده، مسئله ی «رابطه ی تلویزیون با کودک و نوجوان» است. مقاله ی حاضر ابتدا به قابلیت های تلویزیون و برنامه های کودک و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخی از تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیری، یادگیری، اختلال در فعالیت های کودکان، و نیز تأثیر فیلم های مربوط به بزرگ سالان بر کودکان، و تأثیر آگهی های تلویزیونی و خشونت را مورد بررسی قرار داده و در پایان، راه کارهایی برای به حداقل رساندن کارکردهای منفی آن ارائه نموده است.

کلید واژه ها: تلویزیون، کودک، کارکرد، رسانه، اجتماع، اوقات فراغت، اجتماعی شدن.

مقدمه

روزها می گذرد و صنعت همچنان بر تعداد و تنوع تولیدات خود می افزاید و بدون وقفه، یکی یکی آنها را به دست انسان ها می سپارد و از دور، به نظاره ی عملکرد انسان ها با این تازه واردها می نشیند.

تلویزیون پدیده ای است عجیب که چندی است وارد زندگی انسان شده و به گونه ای معجزه آسا تقریبا همه ی خانه ها را اشغال کرده است؛ چنان که توجه بیشتر اندیشمندان را به خود معطوف داشته است. به همین دلیل، گروهی از پژوهشگران آن را وسیله ای برای نابودی جامعه ی انسانی می دانند. در مقابل، گروهی دیگر آن را وسیله ای برای سرعت بخشیدن و بالا بردن توانمندی بشر محسوب می دارند.

در این مقاله، سعی شده است رابطه ی تلویزیون و کودک و برخی از جنبه های تأثیرگذار تلویزیون بر کودک مورد بررسی قرار گیرد و در پایان، اشاره ای کوتاه بر چشم انداز تلویزیون و کودک داشته باشد.

پیش از ورود به اصل موضوع، لازم است به نکات ذیل توجه شود:

وقتی درباره ی تأثیر تلویزیون بر کودک سخن می گوییم، در واقع نظری دو بعدی را بیان می کنیم؛ به این معنا که مطلبی را درباره ی تلویزیون و مطلبی را درباره ی کودک بیان کرده ایم. بنابراین، لازم است هم قابلیت های کلی تلویزیون مورد نظر قرار گیرند و هم قابلیت های کلی کودک.

بیان مسئله

آیا میان تلویزیون و شخصیت کودکان و نوجوانان رابطه وجود دارد؟

فرضیه

قابلیت های تلویزیون

کسی نمی تواند مدعی شود که تلویزیون برای کودکان صرفا خوب یا بد است. برای برخی کودکان در برخی شرایط، برخی برنامه های تلویزیونی زیان بخش است، برای سایر کودکان در همان شر ایط یا برای همان کودکان در شرایط دیگر، تلویزیون می تواند سودمند باشد. برای بیشتر کودکان در اغلب شرایط، بیشتر برنامه های تلویزیون خنثاست و زیان و یا سود خاصی ندارد؛ زیرا تلویزیون هم مثل دیگر مصنوعات بشری کارکردهای سه گانه در دو بعد آشکار و نهان دارد:

کارکردهای مثبت (نهان و آشکار)؛

کارکردهای منفی (نهان و آشکار)؛

کارکردهای خنثا (نهان و آشکار)؛

با توجه به این تقسیم بندی، تلویزیون نه صرفا عاملی است که زندگی طبیعی انسان ها را به خطر اندازد و نه وسیله ای است مطلقا برای پیشبرد اهداف بشر. در این زمینه، دیوید سالکید در گفت و گو با مجله ی لایف می گوید:

من روشن فکری هستم که نگران تلویزیون است. برخی چیزهای خوب در آن است. این چیزهای خوب مثل جزایری مرجانی در اقیانوسی از زباله هستند.... تلویزیون مرا دیوانه کرده است؛ چرا که واقعا دوستش دارم، در حالی که چیز کثیفی است؛ مثل زن بسیار زیبایی که نفرت انگیز به نظر می رسد. تنها [ راه ] درست کردن آن (تلویزیون) تهذیب گروهی است که تلویزیون را اداره می کنند. (1)

قدرت تلویزیون

تلویزیون از یک سو، رسانه ای است که همه ی قوای ادراکی انسان (عقل، خیال و وهم) را تحت تأثیر قرار می دهد. از این رو، یکی از ویژگی های متمایز کننده ی تلویزیون کیفیت و جذابیت آن است. این ویژگی، جزو جداناشدنی این رسانه است. تمرکز و توجه چشم و گوش را می طلبد، توجه را به حرکت در یک فضای کوچک معطوف می کند. این جعبه ی جادویی کنار میز غذاخوری و یا هر جایی که مناسب تر تشخیص داده شود، قرار داده می شود. استفاده کننده از تلویزیون به بیرون رفتن از خانه و تهیه ی بلیط نیاز ندارد، بدون آنکه از صندلی خود بلند شود، می تواند با استودیو، صحنه های نمایش و دوربین های خبری در دور دست ها ارتباط دیداری و شنیداری برقرار کند. (2) همچنین تلویزیون تصاویری پویا به شکل نمادین، همراه با زبان و صدا و موسیقی منتقل می کند. از این رو، کلیه ی شرایط لازم برای توجه و جذب در این رسانه فراهم آمده است و این ویژگی تلویزیون را به قدرتمندترین رسانه ی جمعی از سایر رسانه ها متمایز می کند.

بنابراین، از طریق تجربه کردن روش نمادینی که رسانه های گوناگون را از یکدیگر متمایز می کنید، کودکان این امکان را به دست می آورند تا آن دسته از مهارت های لازم فکری را کسب کنند که موجب شود با تأثیر بیشتری از طریق آن رسانه ها یاد بگیرند. یادگیری از طریق رسانه ها، بستگی به پرورش کافی رفتارهای مربوط به مهارت های کلی و نیز مهارت هایی دارد که برای استفاده از رسانه ای خاص به شکل ویژه مورد نیاز است. از سوی دیگر، تلویزیون وسیله ای برای بمباران اطلاعات است، وهمین دو علت تأثیرات تلویزیون بسیار عمیق و ماندگار است. (3)

قابلیت های کودک

«کودک» به فرد دارای سنین بین 2/5- 12 سال گفته می شود. بنابراین، با توجه به این شرایط سنی:

1. کودک نسبت به تلویزیون، هم فعال است و هم منفعل. کودک نسبت به تلویزیون این توانایی را دارد که گزینشی برخورد کند. البته هر قدر کودک بزرگ تر می شود این ویژگی بارزتر می گردد. (4)

2. ذهن انسان در دوران کودکی و نوجوانی کاملا تأثیرپذیر است و به راحتی شرطی می شود.

3. اولین تجربه ی مستقیم کودک تلویزیون، عموما از دو سالگی شروع می شود؛ ابتدا به صورت تقلیدی، بعد به صورت اختیاری و در نهایت، در سه سالگی انتخابگر می شود.

4. سن 2/5 سالگی میانگین سن تماشای منظم در کودکان است.

5. در سن 6 سالگی، کودک معمولا با تمامی رسانه های سمعی و بصری آشنا می شود و دل بستگی و ارجحیتی قوی در مورد برنامه های تلویزیونی در وی ایجاد می گردد.

6. توجه کودک به صفحه ی تلویزیون نه پیوسته است و نه منفعل. میزان توجهی که کودکان حاضرند به هر برنامه مبذول دارند به طور مستقیم، بستگی دارد به اینکه سمعی - بصری بودن آن، معنای خاصی برایشان داشته باشد و یا زمان کافی در اختیار آنها قرار بگیرد تا معنا و مفهوم مورد نظر را جذب کنند. از این نگاه، شکل برنامه ها اهمیت بسیاری دارد.(5)

7. برخی از عواملی که موجب می شوند توجه کودک دوباره به صفحه تلویزیون برگردد عبارت از: الف. آشنایی قبلی با صداها یا موسیقی، در صورتی که آنچه اتفاق می افتد از نظر بصری نیز مورد علاقه واقع شود. ب. تغییر بلندی و کوتاهی صدا؛ 3. صدای بچه ها؛ 4. جلوه های ویژه صدا؛ 5. صداهای غیرعادی؛ 6. خنده؛ 7. صدای زنانه؛ 8. موسیقی های گوناگون. (6)

با توجه به نکات مزبور، می توان گفت: مدت قریب ده سال از دوران ارزشمند عمر برای تماشای برنامه های تلویزیونی، آن هم با شگردهایی که صاحبان قدرت، میزان تأثیرگذاری بر کودک را به شدت افزایش می دهند، زمان بسیار زیادی است تا کودک طی این زمان، به آنچه آنها می خواهند، مبدل گردد.

ایدئولوژی حاکم بر تلویزیون

تلویزیون به عنوان وسیله ای برای شکل دادن افکار عمومی، با زیر پوشش قرار دادن معضلات اجتماعی و مسائل مربوط به سیاست داخلی و خارجی و همچنین با عرضه ی برنامه های تفریحی و نمایشی اش، نقش خود را می نمایاند، بدون توجه به نوع برنامه ای که از آن پخش می شود؛ مجله های خبری، موسیقی ها، مسابقه های تلویزیونی، نمایش مجموعه ها و مانند آن.

این وسیله ی ارتباطی در هر حال، ملزم به ارائه ی یک پیام ایدئولوژیک است. تعدد و گوناگونی روش ها و فنونی که به وسیله ی برنامه سازان به کار گرفته می شود و در واقع بیانگر مجموعه ای از اصول و گرایش ها ایدئولوژیک حاکم بر تلویزیون و یا به تعبیر دیگر، مبین آن وظایف اصلی است که در زمینه ی ایدئولوژی از سوی طبقه ی حاکم بر تلویزیون تعیین می شود. این ایدئولوژی منعکس کننده ی وضع ملی، فرهنگی و سیاسی خاص هر کشور است. (7)

برای مثال، ایدئولوژی حاکم بر تلویزیون های غرب، سرمایه داری است که آن را به عنوان یک نظام و روش زندگی ارج نهاده است و تمام فعالیت ها، نه تنها تلویزیون بلکه تمام رسانه ها باید در این زمینه باشند.در تاریخ آمریکا، بارها مشاهده شده که کسانی که حتی کوچک ترین بی توجهی به این ایدئولوژی حاکم داشته اند دچار ورشکستگی شده اند. بنابراین، این یک قانون کلی است.

در کشور ما نیز ایدئولوژی حاکم بر تلویزیون، باید از نظام حاکم - یعنی نظام جمهوری اسلامی - اتخاذ شده باشد و جهت گیری آن در راستای تقویت دین باشد. از این رو، متولیان رسانه ها، بخصوص تلویزیون، باید تخصص، تعهد و تدین داشته باشند.

چشم انداز

اگر از تلویزیون به یک «دانشگاه عمومی» تعبیر شود که همه ی اقشار جامعه را از هر طیف سنی که باشند زیر پوشش قرار می دهد، سخن گزافی نیست. از این رو، لازم است برای جهت دهی به برنامه های آن، هر چه بیشتر سرمایه گذاری شود.

در نظام جمهوری اسلامی، به دلیل حاکم بودن احکام الهی بر این نظام، نباید تلویزیون به عنوان یک منبع درآمدزا محسوب شود. اگر چنین تفکری بر این رسانه ی مهم حاکم شود - هر چند برای جبران کمبود هزینه های لازم - بر کارکردهایی که انتظار می رود که رسانه در نظام اسلامی داشته باشد، اثر منفی خواهد گذاشت.

شاید یکی از آفت های مهمی که در کشور ما در کمین این رسانه نشسته، مبحث به وجود آمدن تلویزیون های خصوصی است. «قدرت طلبی» و «سرمایه داری» دو زنجیر بزرگی هستند که بسیاری از انسان های بزرگ و کوچک را به اسارت کشیده اند. بنابراین، احتمال اینکه برخی افراد سرمایه دار و قدرت طلب متولی این امر شوند زیاد است و به فرض اینکه برخی از آنان از قدرت طلبی و سرمایه داری مبرا باشند، در گوشه و کنار افرادی وجود دارند که جهت و سوی این رسانه ی قدرتمند را به جهت های مطلوب خود معطوف نمایند.

بنابراین، به احتمال قوی، متولیان این امر آگاهانه یا ناآگاهانه اسیر این زنجیرها می گردند. از این رو، به نظر می رسد این تفکر خطر بزرگی را به دنبال دارد که نباید از آن غافل ماند.

اکنون با توجه به مقدمات مذکور، از میان کارکردهای چندگانه، فقط برخی از کارکردهای مثبت و منفی که اهمیت بیشتری دارند، ذکر می شوند:

تلویزیون و تأثیر منفی آن بر کودک و نوجوان

1. تأثیر فیلم های مربوط به بزرگ سالان بر کودکان

کودک در دنیای خاص خود زندگی می کند و تا زمانی که کودک است، باید در این فضا قرار داشته باشد. طبیعی است که اگر فضای بزرگ سالان جایگزین دنیای کودک گردد، کودک را دچار تعرض درونی و «از خودبیگانگی» می کند.

کودکان بیشتر زمان تماشای تلویزیون خود را صرف مشاهده ی برنامه های بزرگ سالان می کنند. (24) برخی از روان شناسان و روان کاوان احساس می کنند مواجهه ی دایمی با این سرگرمی ها می تواند به نحوی غیرطبیعی تأثیر محیط زندگی بزرگ سالان را بر کودک تسریع بخشد و او را به اجبار به نوعی بلوغ زودرس بکشاند؛ بلوغی که ویژگی های آن سردرگمی، عدم اعتماد به بزرگ سالان، رویکرد سطحی به مسائل بزرگ سالان و حتی عدم تمایل به بزرگ شدن است.

وقتی کودک در وضعیت هایی که گاه توسط تلویزیون بر وی تحمیل شده است قرار می گیرد، به بزرگ سالان واقعی متعلق به اولین گروه تماس با خود متوسل می شود. در این موقع، بیشتر آنها را ناتوان می یابد. تأثیر این عدم توانایی بزرگ سالان واقعی بر کودک می تواند به اندازه ی تأثیر عدم اطمینان به بزرگ سالان به روایت تلویزیون یا بیش از آن باشد.

2. اختلال بین فعالیت های کودکان

کودکانی که مدت زمان زیادی را صرف تماشای تلویزیون می کنند، فرصت کمتری برای دیگر فعالیت های پر تحرک و تعامل با همسالان دارند. به نظر می رسد تماشای تلویزیون جایگزین دیگر فعالیت هایی می شود که کودکان باید به طور مستقیم با آنها درگیر شوند؛ از قبیل رفتن به سینما، بازی کردن، مطالعه، گوش دادن به رادیو، شرکت در ورزش های سازمان یافته و دیگر فعالیت های غیرسازمانی. (25)

ویلیامز و هنرفورد (1986) در یک آزمایش طبیعی، فعالیت های روزانه ی بزرگ سالان و کودکان را در سه شهر کانادا مورد مقایسه قرار دادند: یک شهر که تلویزیون نداشت (نوتل)، یک شهر که فقط یک شبکه ی تلویزیونی داشت (یونتیل) و یک شهر که چهار شبکه داشت (مالتیتل). پیش از ورود تلویزیون به «نوتل» و مجددا چهار سال پس از آن داده هایی جمع آوری شد. پیش از ورود تلویزیون، کودکان و نوجوانان نوتل در مقایسه با نوجوانان دو شهر دیگر به طور معناداری بیشتر به فعالیت های اجتماعی و ورزشی می پرداختند؛ اما وقتی شهر نوتل دارای تلویزیون شد، شرکت در این فعالیت ها به طور چشمگیری کاهش یافت. (26)

تحقیقات درباره ی رشد شناختی نشان می دهد که تعامل اجتماعی محرک مهمی در تکامل آن است. ذهن کودکان از طریق تعامل و ارتباط با دیگران، که عقاید و نظرات متفاوتی با آنها ابراز می کنند، رشد می یابد. تعاملات و مبادلات روزمره با بزرگ سالان و همسالان، کودکان را ترغیب می کند تا دیدگاه خود را مورد آزمون قرار دهند؛ به عنوان یک فرد شایسته برای مسائل و مشکلات خود راه حلی پیدا کنند و به عنوان عضو یک گروه، طرح هایی ارائه دهند. به دلیل آنکه تلویزیون تعامل اجتماعی را کاهش می دهد، بنابراین، می تواند بر رشد شناختی تأثیر منفی داشته باشد.

وجود تلویزیون در یک جامعه مشارکت در فعالیت های جمعی را کاهش می دهد، حتی درون یک خانواده، وقتی تلویزیون روشن است، صحبت ها و گفت و گوها کاهش می یابند.(27) علاوه بر این، کودک برای تمام فعالیت های خود، نیاز به توانایی روحی و جسمی دارد که خواب محور این نیازمندی هاست، و اگر برنامه ی خواب کودکان درست تنظیم نشود فعالیت های کودکان مختل می گردد و شکی نیست که تلویزیون عامل مهم بی نظمی در ساعات خواب کودکان و نوجوانان است!

3. تأثیر آگهی های تلویزیونی

یکی از جنبه های تماشای تلویزیون که زیاد مورد توجه قرار گرفته، تأثیر منفی آگهی های تبلیغاتی تلویزیونی بر نگرش ها و علایق کودکان (از نظر مصرف خوراکی ها) است. کودکان 3-4 ساله معمولا می توانند تفاوت بین برنامه ها و تبلیغات تجاری را تشخیص می دهند. با این حال، کودکان تا 8 سالگی از قصد تبلیغات تجاری به وضوح آگاه نیستند. کودکان معمولا اطمینان دارند که پیام های بازرگانی دقیق و درست است. آنها معمولا نمی توانند انگیزه ی شرکت ها را از تبلیغات به درستی درک کنند. از این رو، تبلیغاتی که مخاطبان آن کودکان و نوجوانان هستند، دست کم دو پیام منفی دارند:

نخست آنکه کودکان ممکن است با والدینشان بر سر خرید محصولاتی که تبلیغات آن را در تلویزیون دیده اند دچار تعارض شوند. به دلیل آنکه کودکان در مقایسه با بزرگ تر ها آسان تر فریب می خورند، پذیرش قضاوت والدین درباره ی ارزش واقعی یک کالای تبلیغ شده برایشان دشوار است. دومین پیامد منفی این گونه تبلیغات تلویزیونی، مصرف زیاد محصولات غذایی قندی مانند آب نبات و نوشیدنی های شیرین میوه ای است. جالب تر اینکه تبلیغ این محصولات قریب 80 درصد تبلیغات تلویزیونی مربوط به کودکان را تشکیل می دهد.

مشاهده ی این تبلیغات بر باورهای کودکان در خصوص تغذیه و نیز انتخاب آنها از مواد غذایی

تاثیر می گذارد. کودکان نمی توانند درک کنند که خوردن این گونه مواد غذایی دارای قند زیاد سبب افزایش وزن و پوسیدگی دندان هایشان می شود. وقتی کودکان در معرض تبلیغات مربوط به این مواد خوراکی قرار گرفته و قدرت انتخاب داشته باشند به احتمال زیاد آنها را انتخاب خواهند کرد، حتی اگر بدانند که میوه ها و سبزیجات خوراکی های سالم تری هستند. (28)

4. رواج خشونت

خشونت: ابزار آشکار قدرت فیزیکی (با سلاح یا بدون آن) علیه خود یا دیگری، اقدام تحمیلی علیه خواست طرف مقابل از ترس صدمه دیدن یا کشته شدن و در واقع، صدمه زدن و کشتن است.

بحث تلویزیون و خشونت در کودکان یکی از پر سر و صداترین موضوعات دنیای حاضر است، به گونه ای که کمتر اندیشمندی را می توان یافت که در این موضوع داد سخن نداده باشد، بخصوص اگر اندیشمندی اجتماعی باشد؛ ولی چون موضوع بحث حاضر بیان برخی از کارکردهای تلویزیون است به بحث های تفصیلی و جزئیات این معضل و مشکل اجتماعی وارد نمی شود، اما به اجمال، نظری کوتاه به تأثیر تلویزیون بر میزان خشونت کودکان دارد:

با نگاهی به دنیای اطراف خود، به روشنی درمی یابیم که در دنیای امروز، خشونت موج می زند و خشن بودن نشانه ی قدرت است و جذابیت زیادی دارد. در این دنیا، انسان ها در لحظاتی که تحت فشارند خشن می شوند و درست در همین لحظات، نوجوانان و بزرگ سالان به باورهای قدیمی خود، درباره ی نقش خشونت در جامعه و رفتارهای افراد رجوع می کنند؛ باورهایی که بخش عمده ای از آنها متأثر و برگرفته از تلویزیونی است که نمایانگر اوج خشونت در زیباترین و فریبنده ترین جلوه هاست و این یک امر مسلم و بدیهی است که کسی نمی تواند در آن شک کند. (29)

البته ناگفته نماند که عوامل دیگری نیز بر خشونت تأثیر می گذارند. همین دلیل، هر عمل خشنی می تواند معلول حضور همزمان عوامل گوناگونی همچون فقر، بزهکاری، مصرف مشروبات الکلی، داروهای مخدر و فشار روانی باشد، اما یکی عوامل نیز تماشای تلویزیون است، به گونه ای که اگر تلویزیون ابداع نشده بود در آمریکای امروز قتل ها 10000 برابرکمتر و از تعداد تجاوزهای جنسی و ضرب و شتم ها 700 مورد کاسته می شد. (30) برای مثال، در تمام بررسی هایی که در آمریکا و کانادا صورت گرفته، معلوم شده است که قرار گرفتن طولانی کودکان در معرض تلویزیون رابطه ی مثبتی با پرخاشگری فیزیکی دارد. (31)

نکته ی دیگری که نباید از آن غافل شد این است که اگرچه در ابتدای امر، آنچه از خشونت مدنظر قرار می گیرد، جنبه ی کمی آن است، ولی تشخیص خشونت، باید بر بستر و شکل خشونت در برنامه ها نیز متمرکز گردد. به همین دلیل، پژوهشگران استدلال کرده اند که اندازه گیری کمی خشونت به تنهایی دارای اهمیت نیست، بلکه مهم ظهور آن دسته از اشکال خشونتی است که می تواند تأثیرات بالقوه ای بر بینندگان بگذارد. از این رو، برنامه های تلویزیونی را باید از لحاظ خشونت، درجه بندی کرد.

به هرحال، مطالعه ی کودکان در ایالت متحده و دیگر کشورها این اعتقاد را تأیید می کند که دست کم، سه فرایند ممکن است سطح پرخاشگری در کودکانی که برنامه های خشونت آمیز را دیده اند افزایش دهد:

نخست آنکه کودکان در تلویزیون الگوهایی را می بینند که اعمال پرخاشگرانه انجام می دهند. کودکان، به ویژه علاقه دارند اعمال پرخاشگرانه ی قهرمانی را که برافروخته شده است و مقابله به مثل می کند، تقلید کنند. بنابراین، تماشای پرخاشگری رفتارهای خشونت آمیز تازه ای را به خزانه ی رفتار کودک می افزاید. علاوه بر این، هنگامی که قهرمان به دلیل اعمال خشونت آمیز خود، پاداش دریافت می کنند یا به عنوان فردی موفق معرفی می شود، علاقه اش برای نشان دادن پرخاشگری افزایش می یابد.

دومین فرایندی که با تأثیر نمایش خشونت در تلویزیون مرتبط است افزایش برانگیختگی است. فعالیت سریعی که معمولا با خشونت همراه است، بیننده را مجذوب می کند. حادثه ی خشونت آمیز سطح هیجان کودک را بالا می برد و در نتیجه، موجب بروز احساسات، افکار و خاطرات پرخاشگر و علاقه به ابراز خشونت نسبت به دیگران می شود. هر قدر فعالیت این شبکه عناصر بیشتر باشد رابطه ی آنها قوی تر است. بنابراین، کودکانی که پرخاشگری زیادی در تلویزیون مشاهده کرده اند و ذاتا نیز پرخاشگرند احتمال دارد که به علت برانگیختگی شدید ناشی از محرک های تلویزیونی، به اعمال پرخاشگرانه ی آشکار دست بزنند.

سومین فرایند در معرض نمایش خشونت بودن اثرگذاری بر باورها و ارزش های کودکانی است که مکرر در معرض صحنه های خشونت آمیز تلویزیون قرار می گیرند. بنابراین، بسیار احتمال دارد که آنان اعتقاد پیدا کنند رفتار پرخاشگرانه روشی قابل قبول برای حل تعارضات است. آنان در استفاده از پرخاشگری برای تعامل با همسالان، راسخ می شوند. این کودکان استفاده از پرخاشگری را به عنوان پاسخی به ناکامی نیز بیشتر می پذیرند. علاوه بر این، کودکانی که در معرض صحنه های خشونت آمیز تلویزیونی هستند بیشتر احتمال دارد انتظار رفتار خشونت آمیز از دیگران داشته باشند و احتمال اینکه آنها در مورد قربانی خشونت شدن نگرانی داشته باشند و دنیا را مکانی خطرناک تصور کنند بیشتر است. (32)

راهکارها

گرچه به صفر رساندن کارکردهای منفی تلویزیون امکان پذیر نیست، ولی نباید نسبت به آنها بی تفاوت بود. از این رو، باید تمام هم خود را به کار بست تا این کارکردهای منفی به حداقل ممکن برسند.

به دلیل آنکه تلویزیون در کشور ما یک رسانه ی ملی و دولتی است، کاهش کارکردهای منفی آن، همکاری همه جانبه ای می طلبد که در یک سو، مسئولان و متولیان امر قرار دارند و درسوی دیگر، خانواده ها و مددکاران اجتماعی. از این رو، باید از همه ی آنها - هر چند توان کمی داشته باشند - به نحو شایسته استفاده کرد؛ زیرا مسئله بسیار حائز اهمیت است. در پایان، به برخی از این راه کارها اشاره می گردد:

1. استفاده از تراشه ی رایانه ای V-ship: می توان این وسیله را در دستگاه تلویزیون کار گذاشت تا والدین به کمک آن بتوانند در برنامه هایی که تصور می کنند برای فرزندانشان مناسب نیست، اختلال ایجاد کنند. (33)

2. متولیان امر سعی کنند برنامه های مخصوص بزرگ سالان را زمانی پخش کنند که تا حد امکان، کودکان موفق به دیدن آنها نشوند.

3. والدین و مربیان درباره ی اهداف آگهی های تجاری و اینکه چگونه باید آنها را ارزیابی کنند، با کودکان حرف بزنند. (34)

4. برنامه ریزی خانواده ها به گونه ای باشد که کودکان کمترین فرصت را برای تماشای برنامه های تلویزیونی، آن هم برنامه های مخصوص خود، داشته باشند.

5. والدین همراه کودکان تلویزیون تماشا کنند و درباره ی داستان ها و اطلاعات نمایش داده شده ی آن صبحت کنند؛ درباره ی اینکه موقعیت هایی که در تلویزیون ارائه شده، چگونه ممکن است با زندگی واقعی همخوان باشد یا نباشد، حرف بزنند. (35)

6. اندیشه ها و پیشنهادهایی را که در برنامه های آموزشی ارائه می شود با فعالیت هایی که در خانه یا کلاس صورت می گیرد پی گیری کنند. چنین فعالیت هایی به کودکان کمک خواهند کرد تا از اطلاعاتی که از تلویزیون ارائه می شوند فعالانه تر استفاده کنند. (36)

7. کودکان را تشویق کنند که از میان انواع برنامه های تلویزیونی، دست به انتخاب بزنند؛ آنها را علاوه بر برنامه های کودکان، با اخبار، ویژه برنامه های علمی، فیلم های کلاسیک و برخی اخبار و رویدادها آشنا کنند. (37)

8. والدین از نوارهای ویدئویی که از نظر سنی برای کودکان مناسب است برای اوقاتی که آنها در خانه هستند و یا زمانی که تشخیص می دهند یک برنامه ی تلویزیونی مناسب طبع یا سن کودک نیست استفاده کنند. (38)

9. محدود کردن تماشای تلویزیون کودکان باید در دستور کار برنامه های بهداشتی قرار گیرد.

10. توسط متولیان امر، قفل های الکترونیکی در اختیار والدین قرار گیرد تا در برنامه ریزی تلویزیون به والدین کمک نمایند. (39)

نتیجه گیری

با توجه به آنچه ذکر شد، به این نتیجه می رسیم که تلویزیون در زندگی کودک، نه یک هیولای یک چشم است که با ورود در زندگی کودک، او را از بین ببرد و نه یک وسیله ای است که مطلقا در بالا بردن و سرعت بخشیدن به توانمندی کودک در خدمت او قرار گیرد، بلکه تلویزیون یکی از فراورده های صنعت و فناوری است که با مدیریت صحیح متولیان امر و خانواده ها، می تواند وسیله ای برای ارتقای توانمندی کودک به شمار آید، وگرنه درصورت مدیریت سوء متولیان امر و غفلت خانواده ها، می تواند همچون بمبی باشد که همه ی ابعاد زندگی کودک را ویران می کند.

منابع

1- ویلبر شرام، جک لایل و ادوین بی پارکر، تلویزیون در زندگی کودکان، ترجمه ی محمود حقیقت کاشانی، تهران، مرکز تحقیقات و مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیما، 1377، ص 1و 5.

2- همان، ص 212.

3- اقتباس از ویلبر شرام و دیگران، پیشین، ص 40-150/ امه دور، تلویزیون و کودکان، رسانه ای خاص برای مخاطبان خاص، ترجمه ی علی رستمی، تهران، سروش، 1374، ص 5- 152.

4- بری گوننز و بیل مک آلر، کودک و تلویزیون، ترجمه ی نصرت فنی، تهران، سروش، 1380، ص 59 و 60.

5- همان، ص 66.

6- ر.ک. سدریک کالینگفورد، کودکان و تلویزیون، ترجمه ی وازگن سرکیسیان، تهران، سروش، 1380/ بری گوننز و ببل مک آلر، پیشین، ص 56-66.

7- ن.س.بیریوکف، تلویزیون و دکترین های آن در غرب، ترجمه ی محمد حفاظی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ای، 1372، ص 113.

8- «اثرات رفتاری تلویزیون بر کودکان و نوجوانان»، ترجمه و تلخیص سعید آذری، مجله ی پژوهش و سنجش، ش 15 و 16 (پاییز و زمستان 1377)، ص 77.

9- بری گوننز و بیل مک آلر، پیشین، ص 41.

10- اثرات رفتاری تلویزیون بر کودکان و نوجوانان، ص 77.

11- بروس کوئن، مبانی جامعه شناسی، ترجمه ی غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، 1382، ص 173/ حسین بستان، اسلام وجامعه شناسی خانواده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1383، ص 83.

12- ر.ک. ویلبر شرام و دیگران، پیشین.

13- بری گوننز و بیل مک آلر، پیشین، ص 108 و 109.

14- همان، ص 110.

15- همان، ص 119.

16- شهلا عزیزی، خانواده و تلویزیون، مرندیز، 1373، ص 93- 125.

17- ر. ک. ویلبر شرام و دیگران، پیشین، ص 122-133.

18- مایکل راش، جامعه و سیاست، ترجمه ی منوچهر صبوری، تهران، سمت، 1383، ص 103.

19- همان.

20- همان، ص 103.

21- امه دور، پیشین، ص 151.

22- اثرات رفتاری تلویزیون بر کودکان و نوجوانان به نقل از:

Edueatonal Television، Stanford Calif، 1982.

23- همان، ص 89 و 90.

24- زهره سعادتمند، «اثرات تلویزیون بر کودکان و نوجوانان»، فصلنامه ی آموزش، ش 5 (پاییز 1376)، ص 38.

25- فیلیپ نیومن و باربارا نیومن، «اثرات تلویزیون بر رشد کودکان و نوجوانان»، ترجمه ی اسماعیل بیابانگرد، فصلنامه ی پژوهش و سنجش، ش 15 و 16 (پاییز و زمستان 1377)، ص 134.

26- همان، ص 134.

27- همان.

28- همان، ص 35.

29- براندون اس سنتیروال، «آیا تماشای تلویزیون موجب افزایش پرخاشگری در کودکان می شود؟»، ترجمه ی وحیده عرفانی، مجله ی پژوهش و سنجش، ش 15 و 16 (پاییز و زمستان 1377)، ص 200.

30- همان، ص 204.

31- همان، ص 201.

32- فیلیپ نیومن و باربارا نیومن، پیشین، ص 45.

33- ملوین دفلور و اورت ای. دنیس، شناخت ارتباطات جمعی، ترجمه ی سیروس مرادی، تهران، دانشکده ی صدا و سیما، 1383، ص 300-301.

34- فیلیپ نیومن و باربارا نیومن، پیشین، ص 48.

35- همان، ص 47.

36- همان، ص 48.

37- همان.

38- همان.

39- ملوین دفلور و اورت ای. پیشین، ص 300-301.

0

چکیده:

مقاله ی حاضر مقاله ای کتاب خانه ای است که علل اختلال در دست خط دانش آموزان ابتدایی را بررسی کرده و شیوه های آموزش صحیح و نقش والدین، معلمین و محیط را در بوجود آوردن اختلال در دست خط توضیح داده و با ارائه ی راهکارهایی از جمله تمرینات صحیح، پرورش حرکات نوشتن، توجه به استفاده از وسایل و عوامل روحی روانی دانش اموز به این موضوع پرداخته است.
کلید واژگان: دست خط، یادگیری، مهارت، نوشتار
مقدمه:
اگر چه اختراع خط تاریخ دقیقی ندارد ولی به طور کلی هر خط مراحل زیر را تا به امروز پیموده است:

1- خط تصویری 2- خط هجایی 3- خط الفبایی
از مطالعاتی که درباره نوشتن به عمل آمده روشن شده است که رشد و تکامل این مهارت از شیوه ی خاصی تبعیت می کند و در هر سن قابلیت ومهارت کودک به پایه و مرحله ای می رسد کودک خردسال تا یک سالگی کاغذ و اشیای دیگر را با مداد خط خطی می کند در هجده ماهگی می کوشد خط های نامنظمی بکشد درسه سالگی شکل هایی می کشد که کمی به حروف شباهت دارند اما معمولا پیش از شش سالگی بدن از نظر زیست شناسی برای نوشتن امادگی کامل ندارد. تا این هنگام اعصاب و عضلات انگشتان دست و مچ و بازو آن قدر تکامل نیافته آن که بتوان هماهنگی لازم میان آن ها برقرار کرد البته دراین مهارت نیز نباید تفاوت های فردی را نادیده گرفت یعنی ممکن است بعضی از کودکان زودتراز این سن بتوانند بنویسند شعاری نژاد (1372)

مطالعات روانشناسی نشان می دهد که مهارت های لازم در نوشتن تا سن دوازده سالگی تکمیل می شود و پیشرفت این مهارت بعد از این سن کم است به طور کلی مهارت های اساسی تا سن دوازده یا سیزده سالگی به قدر کافی کسب می شود و همین مقدار برای ورود به طبقه ی متوسط تا آخر حیات کافی به نظر می رسد شریعتمداری (1367)
نوشتن جزئی از مهارت های حرکتی است یادگیری مهارت های حرکتی به یادگیرنده امکان می دهد تا حرکت ها و فعالیت های خود را هماهنگ سازد سیف (1387 ص 125) بررسی ها نشان می دهد خوش خطی یا داشتن خط خوب یکی از کلیدهای موفقیت تحصیلی دانش آموزان به شمار میرود چرا که نوشتن یکی از ابزار های دائمی و مهم دانش آموزان برای تکمیل فرایند یاددهی، یادگیری است هرچند که خط بهترین دانش اموز ما هرگز به طور کمال رشد نمی کند اما مشکلات بعضی از دانش اموزان خیلی شدید تر است و خط بعضی ها ناخوانا است و علاوه بر ان در نوشتن نیز کند می باشند.

خط خوب یکی از مهارت هایی است که باید از سن کم یعنی از دوره ی آمادگی به دانش آموزان آموخته شود در غیر این صورت بخشی از فرایند یاددهی، یادگیری دچار نقص خواهد شد ((آموزش وپرورش باید از خرد سالی شروع شود زیرا در این مرحله اگر اموزش صورت گیرد پایدار تر خواهد بود)) (جامی).
از این رو درک صحیح مکانیسم ها و عواملی که می توانند باعث مشکلات دست خط شوند ضروری به نظر می رسد در بسیاری موارد دیدیه شده که مشکلات خوانایی دست خط بدون مداخلات در مانی بر طرف نمی گردد(جوان بخت 83)

شرایط موثر بر بدخطی دانش آموزان:

گانیه معتقد است که برای یادگیری دو دسته شرایط وجود دارد: شرایط درونی یادگیری و شرایط بیرونی یادگیری. البته در بررسی علل بدخطی و بد آموزی خطی دانش آموزان دوره ی ابتدایی علاوه بر عوامل آموزشی و تربیتی و در حقیقت، کار معلم، که جزء شرایط بیرونی هستند باید شرایط درونی که مربوط به شرایط روانی کودکان می باشند نیز مورد توجه قرار گیرند چه بسا بدخطی دانش آموزان به دلیل حالات عاطفی نامطلوب و نداشتن هدف و انگیزه برای زیبا نویسی و یا ضایعات استخوانی و یا نداشتن آمادگی روحی روانی و محیط نامناسب و فقر آموزش همچنین تمرینات غلط و فقدان رسیدگی باشد برای ارائه ی راهکار های مناسب عوامل به طور کلی به سه گروه عمده تقسیم بندی می شود.
الف) عوامل مربوط به خانواده:

بی توجهی اولیا به خط بچه ها وطرز نوشتن انها و یا سر مشق نادرست دادن و همچنین والدینی که خودشان بد خط هستند زمینه هایی برای بد خطی فرزندان را فراهم می کند بدخطی والدین سر مشق نا مناسبی برا ی کودکان است از انجا که خوشنویسی مهارتی است که باید اموخته شود چنان چه کودک در خانواده ای زندگی کند که اعضای ان از ذوق و استعداد بیشتری برخوردار باشند کودک زمینه ی بیشتری برای خوب نوشتن دارد خانواده هایی که به صورت دیکتاتور ی و دموکراسی و ﺁزادی مطلق اداره می شوند نیز تاثیرات متفاوتی بر عملکرد دانش اموز دارند افرادی دوران کودکی خود را در خانه ای اکنده از استبداد و خود خواهی می گذرانند هیچ گاه فرصتی برای ابراز وجود و نشان دادن قابلیت ها و گرایش های خود به دست نمی اورند (زرهانی خرداد 89 ص 21) کودکانی که در خانواده هایی زندگی می کنند که نسبت به فرزندان خو بی تفاوت اند وار تشویق و تنبیه به موقع برای انجام تکالیف فرزندانشان استفاده نمی کنند در واقع انگیزه ی لازم را برای انجام بهتر تکالیف در فرزندان خود به وجود نمی اورند چنین کودکانی اغلب با اکراه و بی میلی اقدام به نوشتن می کنند و نتیجه ی عملکرد آنها رضایت بخش نخواهد بود همچنین مو قعیت کودک در خانه یعنی تنها فرزند خانواده بودن یا کوچکترین کودک یا تنها پسر خانواده بودن وارتباطی که کودک با خواهر و برادران خود دارد سبب یادگیری های مهارتی بدنی متفاوتی می شود.
انتظارات خاص والدین از فرزندان خود اگر با واقع بینی همراه باشد اختلالی در رفتار بچه ها به وجود نمی آورد ولی اگر این انتظارات بدون توجه به امکانات فرزند باشد سبب بروز عکس العمل های شدید از طرف بچه ها می شود و سبب شکست بچه ها در انجام کارهای معین می گردد همچنین وضعیت طبقاتی خانواده بر روی یادگیری دانش آموز تاثیر دارد وضع مادی و معنوی خانواده در رشد نوشتن بچه ها تاثیر دارد تحقیقاتی که درباره ی اختلاف استعداد بچه ها در طبقات مختلف به عمل امده است نشان می دهد که پرورش استعداد بچه ها در حد وسیعی مربوط به فرهنگ و راه زندگی طبقات است. شریعتمداری (1367)

ب) عوامل مربوط به معلمان:

مسئله ی آمده سازی معلمان برای کاری که بر عهده دارند در همه ی کشور ها به ویژه کشور های در حال ترشد از اهمیت ویژه ای بر خوردار است این اهمیت هم نه نیازی به اثبات دارد و نه تاکید. از طرفی همیشه گفته می شود که مدرسه یک قدم از اجتماع عقب تر است. زیرا تحولات اجتماعی سریع تر از ان رخ می دهند که مدرسه و معلم بتوانند خود را با ان تطبیق دهند در این صورت معلم چه باید بکند (سانتراک 1387).
اگر معلم خط خوبی داشته باشد و حروف را هم به خوبی اموزش دهد و در این رابطه با استفاده از بازی و تمرین عضلات بچه ها را تقویت کند بیشترین تاثیر را در خوب نویسی و خوانا نویسی دارد گاهی اوقات کتاب های درسی هم اشکالاتی در این زمینه دارند که معلم باید ان ها را به خوبی ببیند و با تذکر به موقع اجازه ندهد در شاگردانش دو گانگی ایجاد شود و بد خطی و خوانا نبودن خط اموزگار و بی توجهی او به خط شاگردان نیز عاملی در ایجاد بد خطی و اختلال خط می باشد بهتر است معلمان از دادن تکالیف زیاد در منزل خود داری کنند
مواجه شدن دانش آموز با حجم زیاد تکالیف نیز باعث بد خطی دانش آموز می شود صبر و حوصله و دادن مقدار معینی تمرینات عضلانی در مقدمه ی کار ضروری است تا شاگرد قادر شود عضلات دست را کنترل کند تکنیک های متعددی از جمله مچاله کردن کاغذ یا استفاده از خمیر های بازی و... وجود دارد تا عضلات دست را آماده کند تا به حروف الفبا شکل بدهد و همچنین برای اموزش مهارت خط نویسی به کودکان باید معلمین به این مولفه ها توجه داشته باشند وضعیت نشتن دانش اموز، وضعیت قلم به دست گرفتن دانش آموز وضعیت دست آزاد بچه های راست دست و چپ دست، حالت قرارگرفتن سر، تابش نور و مقدار آن در هنگام نوشتن حالت قرار گرفتن پاها در هنگام نوشتن و طرز قرار دادن و فیزیک ایستادن پای تخته برای نوشتن و رعایت حاشیه در دفتر دقت به این ویژگی ها باعث می شود تا آموزگار بتواند دانش آموزان را به درستی هدایت کند(گروه ها خرداد 80)
معلمانی که با دانش آموزان دچار مشکلات رفتاری کار آموزشی می کنند در این زمینه آسیب پذیری بیشتری دارند بیشتر معلمان رغبتی به آموزش این گونه از دانش آموزان نشان نمی دهند (کوپر 1378)

معلمان باید به این باور برسند که نوشتن کودکان از طریق تمرینات بیشتر پیشرفت می کنند و ان ها باید در پذیرش تلاش های کودکان حوصله ی بیشتری به خرج دهند واکنش مثبت معلم و بر انگیختن کودک به سمت تلاش بیشتر در ایجاد یک کلاس نوشتن مناسب است (هژبری 83)

نگرش مثبت معلم نسبت به تلاش های نوشتاری کودک به اندازه ی فراهم کردن زمان و فضا و مطالب نوشتاری مناسب حائز اهمیت است خط خطی کردن ها و نقاشی ها سطوح آغازین نوشتن هستند که در پیشرفت مهارت نوشتن کودک در مراحل بعدی حائز اهمیت هستند بنا بر این این تلاش ها باید مورد تشویق معلمان قرار گیرد (هادی پور 85)

معلم و نقش او در ایجاد زمینه های تجربی و عملی یادگیرنده اهمیت خاص دارد او می توتند فضایی را به وجود آورد که احساس وحشت از کار ها را بر طرف کند و دانش آموز را به انجام کار بهتر در نوشتن حساس ترکند (معتمدی 86) لذا معلمان باید اساس کار خود را به کاهش تنش قرار دهند و در مورد خط بچه ها را توبیخ نکنند و خود از نظر خطی الگوی خوبی برای دانش آموزان باشند.
ج) عوامل مربوط به دانش آموزان:

در میان مهارت های تحصیلی پایه، نوشتن ملموس ترین مهارت نام گرفته است تفاوت نوشتن با سایر مهارت های ارتباطی این است که نوشتن سندی کتبی از خود به جای می گذارد و همچنین جز مهارت های ظریف حرکتی می باشد. می گویند خط هر کسی نشانه ای از روح او را در خود دارد و هر کسی را می توان از خط او شناخت. برای این که دانش آموز بتواند نوشتن را به نحو احسن انجام دهد لازم است شرایطی برای نوشتن داشته باشد:
1- از رشد ذهنی کافی برخوردار باشد
2- انگیزه ی کافی داشته باشد
3- از علاقه ی کافی برخوردار باشد
4- بین چشم و دست هماهنگی باشد
5- هماهنگی حرکتی داشته باشد
6- و انایی تطبیق بدن با فضای اطراف را داشته باشد
7- مفهوم نوشتن از راست به چپ را بداند (تبریزی 84)

همچنین وجود بعضی از نارسایی ها مانند اختلالاتی در عملکرد دست و انگشتان باعث می شود که کودک نوشتن را به طور مطلوب انجام ندهد و همچنین معلولیت های جسمی و ضایعاتی که در سیستم اعصاب مرکزی یعنی مغز یا طناب نخاعی به وجود می آید و صدمات وارده بر مغز باعث اختلال در نوشتن می شود این صدمات ممکن است آنقدر خفیف باشد که نتوان تاثیر آن را بر رفتار کودک تشخیص داد و یا آنقدر شدید باشد که فعالیت کودک را به میزان پایینی کاهش دهد کودک مبتلا به آسیب مغزی ممکن است نشانه های رفتاری وسیعی از خود نشان دهد از جمله عدم هماهنگی و اعمال حرکتی ناقص (هالا هان. کافمن. 1378 ص214)

انواع فلج مغزی و صرع می توانند به مهارت های حرکتی و از جمله نوشتار بچه ها تاثیر بگذارد فلج مغزی که بیشترین درصد دانش اموزان مبتلا به آسیب های جسمی را در بر می گیرد شامل معلولیت های حرکتی است که عموما با اختلال در هماهنگی عمل عضلات و ناتوانی در ابقاء وضعیت و تعادل طبیعی و انجام حرکات و مهارت های طبیعی همراه است از نظر نوع اختلال حرکتی بچه های اسپاستیک انقباض عضلات، افزایش غیر طبیعی دارند و عضلات حلت سفتی دارند و در نوشتار دچار مشکل هستند. ب

چه های اتستیک به دلیل فقدان هماهنگی و کنترل ضعیف تعادل و حرکت و عدم کنترل واکنش های تعادلی در نوشتن دچار مشکل هستند بچه های مبتلا به فلج ترو مو دارای حرکات لرزشی غیر ارادی در اندام های دست و پا هستند و بد خط هستند بچه های اتو توئید دارای حالتی از فلج مغزی هستند که طی آن حرکات ظاهر شده حالت پیچ و تابی دارند و ما شاهد انقباض عضلانی و الگو های حرکتی بدون کنترل و نامنظم هستیم این کودکان در هنگام نوشتن دچار مشکل می شوند.و شدت حرکات غیر عادی هنگامی افزایش می یاید که فرد تحت فشار قرار می گیرد. صرع نیز که نتیجه ی تخلیه ی ناگهانی انرژی الکتریکی سلول های مغزی است می تواند عملکرد حرکتی تاثیر گذارد (حاج بابایی. دهقانی 1386)
چپ دستی دانش آموز: امروزه نوشتن با دست چپ در حکم امری هنجار و طبیعی پذیرفته شده است در حال حاضر بر خلاف گذشته توافق کلی وجود دارد که باید به کودکان اجازه داد تا با دستی که قویا ترجیح می دهند چه چپ و چه راست بنویسند در عین حال لازم است برخی مسائل مورد توجه قرار گیرد بسیاری از کودکان چپ نویس در هنگام نوشتن به دلیل بهتر دیدن انچه که نوشته اند و پرهیز از کثیف شدن ان دست خود را کج می گیرند این مشکل در واقع به کج گذاشتن کاغذ مربوط می شود اتو. مک منمی و اسمیت بر این باورند که اگر چپ نویس ها کاغذ را خلاف جهتی که راست نویس ها می گذراند قرار دهند برای نوشتن در وضعیت طبیعی قرار خواهند گرفت افراد چپ نویس از نظر کج نویسی نیز دشواری دارند کج نویسی رو به عقب به دلیل جهتی که انان در نوشتن حروف دارند به نوعی طبیعی است در عین حال در کج نویسی های شدید بهتر است از جدا نویسی به جای سر هم نویسی استفاده شود (والاس و لافلین 1370 ص 253) migna.ir

گروهی از دانش آموزان نمی توانند به خوبی از عضله های کوچک دست و انگشتان استفاده کنند از جمله عواملی که به علت عدم قرار گرفتن صحیح مداد در دست باعث ایجاد اختلالات دست نویسی دانش آموزان می شود می توان به مواردی جون فشار بیش از حد لازم به مداد یا شل گرفتن آن دور بودن بیش از حد نوک مداد از سر انگشتان و یا نزدیک بودن بیش از اندازه ی آن راست ویا ملایم نگه داشتن بیش از حد مداد در میان انگشتان و در نهایت به مناسب نبودن قطر مداد اشاره کرد.
ب) اشکال در وضعیت قرار گرفتن کاغذ: وضعیت نا مناسب کاغذ و دفترچه نسبت به بدن نیز از صحیح نوشتن جلو گیری کرده و در برو ز اشکالت مختلف هنگام دست نویسی نقش اساسی دارد برخی از دانش اموزان هنگام نوشتن سر خود را بیش از حد به کاغذ نزدیک می کنند و حتی گاهی احساس می شود سر خود را به ان می چسبانند گرو هی دیگر دفترچه ی خود را به حالت زاویه دار و کج قرار می دهند.
ج) اشکال در جهت یابی صحیح: برخی دانش اموزان درک صحیحی از رابطه های فضایی مانند با لا و پایین – زیر و رو چپ و راست ندارند به همین دلیل هنگام نوشتن حروف و کلمه ها (حتی بر روی کاغذ خط دار) قادر نیستند اشکال صحیح حروف را بنویسند مثلا حرف ((الف)) را بیش از حد امتداد داده و از روی خط می گذرانند.
2- مشکلات نوشتن صحیح حروف الفبا (حرف نویسی) گاهی برخی دانش اموزان حروف را بیش از حد بزگ ئ یا کوچک می نویسند ودر برخی موارد خطوط مستقیم (افقی یا عمودی) را به حالت قوس دار می نویسند و یا بالعکس.
3- مشکلات نسخه برداری صحیح از کلمات (رو نویسی) بعضی دانش اموزان ممکن است حروف سازنده ی کلمه را با فاصله ی زیاد بنویسند مثل ((آ ز ا د ی)) یا این که حروف را بیش از حد به هم نزدیک کرده و صورت کلی کلمه را مخدوش نمایند بسیاری از دانش اموزان در نوشتن حروف پیوسته که نیازمند حرکت های ظریف و دقیق و هماهنگ است با مشکلات جدی ای رو به رو شوند برخی از انان نمی توانند پس از نوشتن یک حرف بلافاصله به نوشتن حروف دیگر بپردازند (زندی 1383) به واسطه ی مشکلاتی که درنوشتن وجود دارد خطا هایی در نوشتن به وجود می آید.

خطاهای متداول در نوشتن:
الف کج نویسی بیش از حد که به دلایل متعددی مثل بسیار نزدیک بودن بازو به بدن و بسیار سفت گرفتن شست و دور بودن خیلی زیاد نوک قلم از انگشتان و صحیح نبودن جهت کاغذ و درست نبودن جهت حرکت قلم اتفاق می افتد.
ب) راست نویسی بیش ازحد: عواملی مثل بسیار دور بودن بازو ازبدن وبسیار نزدیک بودن انگشتان به سرقلم-هدایت قلم به تنهایی توسط انگشت سبابه – نا صحیح بودن جهت کاغذ در ایجاد ان موثر می باشد.
پ) پرفشار نوشتن که بر اثر فشار دادن بیش از حد انگشت سبابه و استفاده از قلم نا مناسب
ت) کم رنگ نویسی بیش از حد به عواملی مثل بیش از حد کج یا راست نگه داشتن قلم و چرخش نوک قلم به یک سمت و قطر بیش از حد قلم بستگی دارد.
ث) زاویه دار نویسی بیش از حد: به دلیل سفت بودن بیش از حد شست و بیش از حد شل نگه داشتن قلم و حرکت بیش از حد قلم اتفاق می افتد.
ج) نامرتب نویسی بیش از حد که چهار علت مهم برای این مورد و جود دارد که شامل نبود ازادی حرکت یا حرکت بیش از حد کند دست و محکم گرفتن قلم و در نهایت نا درست یا ناراحت بودن وضعیت می باشد.
چ) فاصله گذاری بیش از حد که به واسطه ی پیشرفت بیش از حد سریع قلم به سمت چپ و حرکت بیش از حد و سریع جانبی ایجاد می شود (والاس و لافلین 1370)

روش های ترمیمی:
1- قبل از فرا گیری نوشتن طراحی تصویر ها ی با قلم مو و انگشت دست روی شن و.... به امادگی قبل از نوشتن منجر می شود.
2- در مرحله ی اول تعلیم خط بهتر است که نمونه های حروف و کلمات از تخته یا چیز های دیگر ساخته شوند به طوری که نوآموزان بتوانند ان ها را لمس کنند زیرا این عمل اشکال ان ها را در مغز کودکان تثبیت می کند و نوشتنشان را برایشان اسان می سازد همچنین سبب می شود که کودکان با شوق و رغبت به یادگیری حروف و کلمات بپردازند.
3- پر رنگ نوشتن از روی متنی که به صورت کمرنگ نوشته شده نیز به بهتر شدن خط کمک می کند همچنین استفاده از کاغذ های پوستی و تمرین از روی کلمه ها یا حروف نوشته شده نیز برای این منظور بهتر می باشد.
4- اگر بچه ها فشار زیادی به کاغذ می اورند می توانیم از کاربن استفاده کنیم و از بچه ها بخواهیم طوری روی کاربن بنویسند که اثر زیادی از نوشته های انها روی ورقه ی زیرین نیفتد.
5- اگر بچه ها سرشان را زیاد به دفتر نزدیک می کنند از ضعیف نبودن چشم ان ها با ارجاع به پزشک مطمئن شوید.
6- دقت کنیم بچه ها کاغذ را بیش از حد کج نگذارند تا از کج نویسی ان ها جلو گیری شود
7- اگر کودکی کلمات را بیش از حد بزرگ یا کوچک می نویسد می توانید اندازه ی متوسطی برای کلمات در نظر بگیرید و با گذاشتن خط فاصله بین کلمات از کودک بخواهیدفاصله ی تعیین شده را پر کند.
8- نامرتب نوشتن تکالیف ممکن است به علت محدودیت حرکتی در دست باشد یا این که مداد را بیش از حد محکم در دست می گیرد یا وضعیت درستی در هنگام نوشتن ندارد با بر طرف کردن هر یک از این علل دانش آ موز می تواند خط بهتری داشته باشد.
9- سر مشق هایی را انتخاب کنیم که اعتماد به نفس دانش اموزان را تقویت کند برای این منظوراز عبارت های آسان شروع می کنیم.
10- دانش اموزان را تشویق کنیم تا باور های مثبتی درباره ی توانایی ها ی خود داشته باشند و میان تلاش و ارزش ها ی فردی دانش آموزان ارتباط محکمی بر قرار کنیم و به ویژه انان را تشویق کنیم تا به تلاش خود اهمیت بدهند هدف می تواند این باشد که دانش آموزان خوشنویسی را مهارتی مهم به شمار آورند.
11- به دانش اموزان تکالیف و مسولیت هایی بدهیم که انجام انها برایشان جالب باشد و به این وسیله علاقه و انگیزه برای صحیح نوشتن و زیبا نویسی را در کودکان تقویت کنیم.
12- همکاری والدین و اموزگاران در این اموزش بسیار مهم است از والدین بخواهیم با در اختیار قرار دادن ابزا ر مناسب برای نوشتن و بازدید از نمایشگاه های خط و نقاشی خط دانش آموز و اموزگار را برای اموزش و فراگیر ی بهتر این مهارت یاری کنند (صفر زاده 86).

منابع:

1- حاج بابایی مرتضی -- دهقانی هشتجین یاور (1386) " اشنایی با ویژگی ها و مسائل کودکان استثنایی -- نشر کتاب های درسی ایران
2- هالاهان دانیل پی –. کافمن جیمز ام (1378) کودکان استثنایی مقدمه ای بر اموزش های ویژه ترجمه ی مجتبی جوادیان انتشارات استان قدس رضوی چاپ پنجم.
3- شعاری نژاد علی اکبر (1372) روانشناسی رشد انتشارات اطلاعات تهران چاپ نهم.
4- والاس جرارد – مک لافلین جیمز. آ (1370) نا توانی های یاد گیری مفاهیم و ویژگی ها چاپ دوم ترجمه ی م. تقی منشی طوسی انتشارات استان قدس رضوی.
5- جوان بخت جعفر مجله ی رشد اموزش ابتدایی سال هفتم فروردین 83 شماره ی پیاپی 57 صفحه ی 17.
6- معتمدی فرشتته رشد معلم دوره ی 26 نیمه ی اول 86 شماره ی پی در پی 210 صفحه 9.
7- هادی پور عظیم رشد اموزش ابتدایی دوره ی دهم بهمن 85 شماره ی پیاپی 82 صفحه ی 5.
8- صفر زاده مهتاب رشد ابتدایی دوره ی 11 بهمن 86 شماره ی پیا پی 90 صفحه ها ی 30 و 31.
9- زرهانی سید احمد ماهنامه ی اموزشی تربیتی پیوند خرداد 89 شماره ی 368 صفحه ی 21.
10- نادری عزت الله – سیف نراقی مریم (1369) اختلالات یاد گیری چاپ چهارم انتشارات امیر کبیر.
11- دکتر شریعتمداری علی (1367) روانشناسی تربیتی چاپ سوم انتشارات امیر کبیر.
12- کریمی یوسف (1388) چاپ 11 روانشناسی تربیتی نشر ارسباران.
13- کوپر پل – اریگان فینتان چ (1373) تعلیم و تربیت کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی بیش فعالی ترجمه ی دکتر ابولفضل شریعت پناهی انتشارات رشد.
14- زندی بهمن (1383) روش تدریس زبان فارسی در دوره ی دبستان چاپ ششم سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها.
15- گروه ها ی کلاس اول اموزش ابتدایی خرداد80 ویژه نامه ی همایش کتاب ها ی درسی دوره ی ابتدایی شماره سه صفحه ی 90.
16- ضمیری محمد علی (1380) چاپ هشتم تاریخ اموزش و پرورش اسلام نشر ساسان.
17- سیف علی اکبر (1388) روانشناسی تربیتی چاپ بیستم انتشارات دانشگاه پیام نور.
18- سانتراک جان دبلیو (1387) روان شناسی تربیتی چاپ اول ترجمه ی شاهده سعیدی – مهشید عراقچی – حسین دانش فر نشر رسا تهران.
19- دکتر تبریزی (84) CDشبنم شوق مربوط به اختلالات یادگیری.
20- هژبری عذرا بیگم رشد اموزش ابتدایی ابان 83 شماره پیاپی 61 صفحه ها ی 4 و 5 و 6.

0

ترس از مدرسه بیشتر در دانش آموزان مقطع دبستان که ترس از جدایی از والدین در آن ها وجود دارد، مشاهده می شود.

نفسم داشت بند می آمد، پاهایم رمقی برای حرکت نداشت، دستانم می لرزید، گلویم خشک شده بود، دوست داشتم به خانه بازگردم، اشک هایی که در چشمانم حلقه زده بود، جلوی دیدم را گرفته بود. سرجایم میخ کوب شده بودم که نفر پشت سری هلم داد و گفت: برو! ترس نداره که...!

آنچه خواندید ناگفته های یک محکوم به اعدام قبل از رفتن کنار چوبه دار نیست، بلکه خاطراتی است که اگر به سال های کودکی خود برگردید، شبیه آن را بسیار پیدا می کنید، خاطراتی که یا برای خودتان یا برای همکلاسی هایتان اتفاق افتاده است. روز اول مهر، روزی که همیشه برای بسیاری از دانش آموزان روز دلهره و اضطراب به حساب می آید. خیلی هم فرقی نمی کند که دختر باشند یا پسر، زرنگ باشند یا درس نخوان، سال اولی باشند یا سال آخری. البته این دلهره و اضطراب تا جایی که به ترس و وحشت از مدرسه تبدیل نشود و فرار از مدرسه را به دنبال نداشته باشد، طبیعی است ولی سوال این جاست با فرزندانی که به شدت از مدرسه می ترسند.

ریشه یابی علت ترس

ترس از مدرسه بیشتر در دانش آموزان مقطع دبستان که ترس از جدایی از والدین در آن ها وجود دارد، مشاهده می شود ولی اگر این ترس در مقاطع بالاتر در دانش آموزی دیده شود، بیشتر به طرز برخورد کادر مدرسه و معلمان برمی گردد.

ترس در دانش آموزانی که به مدرسه جدید می روند نیز مشاهده شده که ترس این گروه ریشه در جدایی از والدین یا نداشتن دوست یا ناآشنایی با محیط مدرسه و معلمان دارد. همچنین گاهی تغییرات ناگهانی در شرایط زندگی از قبیل جدایی والدین از یکدیگر، فوت ناگهانی یکی از نزدیکان، تعویض منزل و... نیز می تواند سبب بروز این گونه ترس ها شود که اغلب موقتی است و با رفتار درست و صحیح والدین و کادر مدرسه بر طرف می شود.

همچنین توقع و انتظارات بیش از حد والدین از فرزندانشان به ویژه در سنین دبیرستان نیز از علل بروز اضطراب و ترس در فرزندان به هنگام حضور در مدرسه است. در مجموع، والدین باید با ریشه یابی علل ترس فرزند خود و شناخت دقیق آن، به او کمک کنند تا بر این ترس غلبه کند.