امروز دوشنبه 05 آذر 1403 http://moallem.cloob24.com
0

1- رشد جسمانی کودک: در دوره ابتدایی، تارهای عصبی، " میه لینی " می شوند، در نتیجه، رشد جسمانی کودک در این دوره، بسیار مهم است. میه لینی شدن تارهای عصبی، در مقطع دبستان، به سطوح بالاتر و تکامل می رسد و سبب هماهنگی کامل حس و حرکت کودک می گردد. هماهنگی حسی – حرکتی در این دوره از رشد بالایی برخوردار است. کودک در اثر تکامل مراکز عصبی و تجارب جسمانی خود، قادر به تعبیر و تفسیر پیامهای دریافتی حواس خود بوده و می تواند بدانها پاسخ صحیحی بدهد. تفاوت رشد جسمانی کودک دبستانی و پیش دبستانی، از این جنبه است.

2- کاهش خود مداری: در دوره دبستان، خودمداری کاهش می یابد. کودک در این مرحله، در صورت قرار گرفتن در یک محیط مناسب، مدرسه مطلوب و آموزگاران ماهر، به تدریج می تواند به حقوق دیگران توجه و آن را رعایت نماید؛ حتی گاهی اوقات نیز می تواند، از حق خود بگذرد و دیگران را در نظر بگیرد. از طریق فعالیتهای گروهی، بیشتر می توان به این ویژگی توجه نمود.

3- معقول تر شدن پیوندهای عاطفی کودک: در این مرحله، کودک ارتباط عاطفی شدیدی با خانواده خود برقرار می کند. در دوره دبستان، این پیوندها معقول می شوند و او می تواند چند ساعتی دور از آنها، جدا از آنها بماند، بدون اینکه خلأ عاطفی احساس کند. این ویژگی، در رشد عاطفی کودک و هدف آموزش و پرورش که همانا استقلال عاطفی کودکان است، بسیار مهم می باشد. در دوره دبستان، پیوندهای عاطفی سست نمی شوند و از بین نمی روند، بلکه در صورت برخورداری کودک از محیط گرم خانوادگی، مادری کاردان و جذابیت محیط آموزشی، به تدریج می تواند به استقلال دست یابد.

4- تغییر شکل کنجکاوی کودک: کنجکاوی کودک در دوره دبستان، بر خلاف دوره پیش دبستانی که بی هدف بود، هدفمند و جهت دار می شود. در دوره دبستان، با استفاده از دروسی مثل علوم، می توان مفهوم علیت را در کودک پرورش داد.

5- تغییر شکل مشاهدات کودک: کودک دبستانی در هنگام مشاهده، به بررسی علل پرداخته، چرایی مسائل را جستجو کرده و به چگونگی فرایندها توجه می کند.

6- حرکت از تخیل به سوی واقعیت: کودک دبستانی بیش از حد از تخیل دور شده و به واقعیت نزدیک می شود. یکی از ویژگیهای مهم این دوره، کاهش تخیلات است.

به طور کلی، بر اساس ویژگیهای مذکور دوره دبستان، باید به چند مسأله توجه نمود. یکی از فعالیتهای بسیار مهم این دوره، بازی است. در این مرحله، بازیهای بی هدف و بی قاعده دوره پیش دبستانی به بازیهای هدفمند تبدیل می شوند. مربی باید دانش آموزان را از بازیهای بی هدف به بازیهای همراه با کار سوق دهد، به این ترتیب، کودک با اتمام کار، می تواند به ارضاء روحی برسد.

نکته دیگر در این دوره، هماهنگی خانه و مدرسه است. والدین باید در محیط خانه شرایط استقلال عاطفی کودک را فراهم نمایند. مربیان نیز باید محیط جذابی را فراهم کنند تا کودک نگرش مثبتی نسبت به مدرسه داشته باشد. هر چه ارتباط بین والدین و مربیان بیشتر باشد، بهتر می توان در جهت اهداف آموزشی گام برداشت.

در دوره دبستان، مربیان باید برخورد مطلوبی با اشتباهات و خطاهای کودکان داشته باشند، هیچگاه کودک را در حضور جمع شرمسار نکنند، برای تغییر رفتارهای نامطلوب کودک از روشهای اصلاح رفتار بهره جویند و رفتار نامطلوب او را توسط تقویت رفتارهای درست تغییر بدهند.

مربیان باید آگاه باشند که ضعف درسی کودک بنا به دلایل بسیاری از جمله ناتوانی یادگیری، مشکلات عاطفی، شخصیتی و زمانی و ضعف محیط و روشهای آموزشی صورت می گیرد.

ویژگیهای کودک در دوره ابتدایی

در ادامه بحث درباره ویژگیهای کودک دبستانی، به ویژگیهای بسیار مهمی که موریس دبس و دیگر روانشناسان به آن دوره ثبات، آرامش و سازگاری را اطلاق کرده اند، می پردازیم.

دوره دبستان، دوره آرامش قبل از طوفان نام دارد، چون کودک در این مرحله به ثبات و آرامش دست می یابد. در این مقطع، شخصیت کودک به تدریج رشد و تکامل پیدا می کند و هیچ گونه بحران هویت و اختلال عاطفی در کودکان بهنجار مشاهده نمی شود. این مرحله، دوره عقل و دانایی است و به آن دوران " بلوغ کودکی " اطلاق می شود، یعنی در مرحله کودکی، نوعی بلوغ محسوب می شود.

در این دوره که از شش تا ده سالگی است، کودک در مسائل اجتماعی خود مشکل خاصی ندارد و به راحتی می تواند با دیگران کنار بیاید.

مهمترین ویژگی کودک، ظهور تفکر اجمالی است. در دوره پیش دبستانی، تفکر کودک در هم آمیخته است و روابط و مناسباتی در آن وجود ندارد، اصل علیت علمی بر آن حاکم نیست، برای پدیده های طبیعی، علل انسانی قائل می شود و جهان بینی مبهم است. زمینه ظهور تفکر اجمالی باید در دوره دبستان (حدود نه تا ده سالگی) فراهم شود. تفکر اجمالی، مرکب از روابط و مناسبات است. تفکری حد فاصل تفکر محسوس و انتزاعی است و کودک توسط آن می تواند، فراتر از تفکر عینی برود و تصوراتی از اشیاء در ذهنش شکل می گیرد. او می تواند بدون دیدن اشیاء به مسائل فکر کرده و مفهوم را در ذهن خود تشکیل دهد. در این دوره، چنانچه کودک از آموزش مناسبی برخوردار باشد، درک و فهم وی از دنیای خارج، حول چهار مفهوم اساسی شکل می گیرد:

زمان

مکان

عدد

علیت

این چهار مفهوم، ذهن کودک را نظم داده و کودک را به سمت تفکر منطقی سوق می دهد، در نتیجه او، می تواند پدیده های اطرافش را درک کرده و بین آنها ارتباط برقرار کند.

دوره نهفتگی: تحقیقات نشان داده، بر خلاف دوره پیش دبستانی که کودک از لحاظ جنسی تا حدی فعال است، در مرحله دبستانی، تمایلات جنسی به دوره پوشیدگی و کمون می رسد، بدین دلیل، از این نظر مشکل خاصی نخواهد داشت، در نتیجه، این حالت به آرامش وی کمک کرده و او را آماده درک مطالب درسی می کند. این دوره، برای ارایه آموزشها بسیار مناسب است. کودک در این دوره بسیار مهم تسن دایی تارهای عصبی، میه لینی می شوند و در نتیجه رشد جسمانی کودک در این دوره بسیار مهم تسن تعلق اوج گیری حافظه: از حدود نه سالگی به بعد، قوه حافظه کودک به سرعت رشد می کند و قادر است، مطالب مورد علاقه اش را به راحتی حفظ کند. البته اوج گیری حافظه، نکته منفی نیز دارد، زیرا کودک بیش از حد متکی به حافظه اش می باشد، معلومات وی بیشتر جنبه حفظی پیدا می کند و این امر، به جنبه های دیگر رشد او لطمه خواهد زد.

ظهور استعدادها: سن نه سالگی، سن ظهور استعدادهای مختلف، از قبیل استعداد موسیقی می باشد. به منظور ظهور استعدادهای کودک، باید او را در معرض فرصتهای یادگیری متنوع قرارداد و کودک را در برنامه های مختلف فوق برنامه، از قبیل فعالیتهای علمی، هنری، ورزشی و موسیقی شرکت داد. در این برنامه ها، فرصتهای یادگیری متنوعی در اختیار کودک قرار می دهند تا مربیان متوجه استعدادهای برجسته وی شوند و آنها را پرورش دهند.

به منظور بروز استعدادها، باید از به کارگیری روشهای تدریس یکسان در مورد دانش آموزان اجتناب نمود، زیرا این امر سبب کسالت کودک و گریز وی از مدرسه می شود. معلمان باید تلفیقی از روشهای تدریس، از جمله روش سخنرانی، توضیحی، پرسش و پاسخ و... را به کار گیرند تا به نتایج و بازدهی بالایی دست یابند.

الگوپذیری: دانش آموز دبستانی از بزرگسالان الگو می گیرد. یکی از جنبه های مهم شخصیت وی، تقلید است. کودک از افرادی که در نظر وی مهم و ارزشمند هستند، تقلید می کند. وقتی معلم درباره ارزشها صحبت می کند، خودش حاصل ارزشها می شود. معلمان باید سعی کنند که تناقضی بین رفتار و گفتارشان وجود نداشته باشد و به ارزشها پایبند باشند.